سالی که گذشت و سالی که میآید
هرسال نزدیک تحویل سال همه به تلاطماند. میدوند تا برنامههای از پیش تعیین شدهشان را به سرانجام برسانند، و اگر پیش نرود کلی حرص و جوش و اعصاب خوردی برای خودشان فراهم میکنند.آمادگی برای
سکون و آرامش
گاهی اتفاق میافتد، همیشه که به تلاطم نیستیم… گاهی وسط همهی بالا و پایینها و سختیها و دستاندازها، به جادهی همواری میرسیم. گاهی میرسیم... آنوقت که رودخانه به سطحی هموار رسیده است، سطحی صاف
دوستداشتنی برای آرامش
ما آدم ها خودمان را بیشتر از دیگران دوست داریم و دربارهی دوست داشتن دیگران ادعا میکنیم.ادعا میکنیم دیگران را دوست داریم اما آنها را همانطور که هستند نمیپذیریم بلکه میخواهیم آنطور که ما
دوستی برای آرامش
چند روزی نبودم. البته نه اینکه بخاطر نبودنم ننوشته باشم. حالا دیگر میشود همه جا نوشت و همهجا نشر داد. پس نبودن بهانهی خوبی برای ننوشتن نیست.شاید بهتر بود میگفتم نرسیدم که پست بگذارم.
گاهی به آسمان نگاه کن
من عاشق آسمان هستم. نمیدانم شاید چون کمیاب است و شاید هم چون غریب است وبیکس.آسمان کمیاب است چون اهل شهر اصولا آسمانی ندارند که به آن نگاه کنند. آسمان شهر، یا آلوده است
نوری برای آرامش
در هر شرایطی،خدای منتو خدای من هستیو من بندهی تو.من از آن توامو تو تنها پناه من.من تاریکمو توروشنایی منیدر تاریکیهای دلگیر زمینمرا نوری دهای نورنور.دیشب در تاریکیهای نیمهشب، خودم را جای آن کودکی