یکی تنهاییمو برده2
یکی تنهاییمو برده 2 چی شده؟ تصادف؟ تصادف زنجیره ای؟ باشه آقا اشکال نداره . دیر بیای بهتر اینه که اصن نیای. نمیشه که ما با هم وعده کردیم. آقا موتور بگیر بیا. یه...
یکی تنهاییمو برده 2 چی شده؟ تصادف؟ تصادف زنجیره ای؟ باشه آقا اشکال نداره . دیر بیای بهتر اینه که اصن نیای. نمیشه که ما با هم وعده کردیم. آقا موتور بگیر بیا. یه...
یکی تنهاییمو برده دامن پرچین و سفیدش روی زمین پهن شده بود. و دسته گلی گرد پراز گلهای رز زرد و سفید در دستهایش، جاخوش کرده بود. توری سفید صورتش را پوشانده بود. سرش...
خروپف همه جا تاریک بود. نور اندکی ازنورافکن محوطه، از لای کرکره به داخل می خزید و تا ریکی کانکس را در خود جمع می کرد. .چهار نفر کف کانکس روی زمین چمباتمه زده...
چشم های درشت جغدها وقتی ته دره ای گیر کرده ای, و به بالای سرت نگاه می کنی , دیواره های بلند نیلی و سیاه دورت را گرفته اند, وقتی چشمها آن بالا, مثل...
جلیقه ی نجات زیر صندلی شماست با یک جرثقیل بلندش کردند، پرواز کردو یک چرخ توی آسمان زد، بعد گذاشتندش روی یک سطح صاف و سطح صاف دیگری آرام آرام پایین آمد و با...
قاب خاطره 2 واکرش را همانطور که نشسته جلو می کشد و بعد با دودست فشار می آورد روی آن و بزور ازجا بلند می شود. نمی تواند کامل بایستد پس تکیه می دهد...
قاب خاطره نشسته است پشت میز نمازش. چادر آبی گل گلی روی سرش و سربند سفید که یادگار سفر حج است را به سر دارد. جانمازش را روی میز چیده. تسبیح فسفری رنگی که...
پرش در قلب دشت وقتی سوار کار دستی به سراسبش می کشد شیهه ای می زند و سرش را در جهت مخالف دست او رها می کند. سوارکار یک دانه قند را توی دهان...
رستاخیز بهار باد بهار وزیدن خواهد گرفت. خورشید، تابانتر ازهمیشه خواهدشد و آسمان هم آبیتر و پرنورتر. روز به مدد خورشید مهربان طولانیتر خواهد شد، خیلی طولانی تر، آنقدر که فرصت برای بیداری هر...
نگاه بی قضاوت من چشم چران نیستم اما چشم هستم.فقط می بینم اما تحلیل نمی کنم. قضاوت هم نمی کنم. سبک سنگین هم نمی کنم. فقط می بینم و آنچه می بینم را عینا...
بیشتر