آرامش آب

(در جستجوی آرامش)

از خانه زدیم بیرون و در خیابان حرکت کردیم. در مقایسه با جمعه‌های قبل، خیابان شلوغ تر بود و هر چه به رودخانه نزدیکتر شدیم شلوغ تر هم شد. خیابان کنار رودخانه، پر از ماشین بود و اصلا نمی‌شد جای پارک پیدا کرد. مردم سبد پیک نیک به دست سمت پارک ها می‌رفتند ودر پارک هم گله گله از خانواده‌هایی که بساط پیک نیک را پهن کرده بودند، دیده می‌شد.
همینطور کنار رودخانه توی ترافیک ادامه دادیم و چندین پارک را گذراندیم و جای ایستادن پیدا نکردیم. پل خواجو، بزرگمهر، پل غدیر، تا رسیدیم به پل شهرستان. کنار پل یک پارکینگ است که حتی وقتی رودخانه آب دارد پر نمی‌شود. اما امروز پراز ماشین بود. پارکینگ که هیچ، زمین فوتبال بغل پارکینگ هم پر از ماشین بود.
ماشین را پارک کردیم و سبد برداشتیم و پیاده را افتادیم. به غیر از خانواده هایی که هرجایی از پارک را برای نشستن انتخاب کرده بودند، حاشیه ی رودخانه با فاصله های چند متری از هم خانواده‌ها نشسته بود. و این قضیه مربوط به دو طرف رودخانه بود. محل هم پل خواجو نبود که جمعیت جمع شود. پل شهرستان بود که معمولا خلوت است.
این جمعیت مال امروز نیست. دیشب هم برادرم می‌گفت تمام پل ها و خیابانهای اطراف رودخانه ترافیک بوده است.
جمع شدن جمعیت اتفاقی است که هر بار، در موقع باز شدن آب رودخانه تکرار میشود و امروز به نظرم بیشتر و فوق العاده تر بود چون بعد از ده روز آلودگی هوا و سه روز تعطبلی مدارس، هوا کمی سالم تر شده بود.
نوشته های من، در این وبلاگ یا در مورد نوشتن است و یا درباره.ی آرامش.
و در این مقاله از آرامشی می‌خواهم بگویم که امروز در صورت هر کدام از اصفهانی ها با دیدن آب زاینده رود دیدم.
آرامشی که در کشور ما برای هیچکس، اهمیتی ندارد.
کاری به حرف های دیگران ندارم، که می گویند بعضی جاهای ایران، آب برای خوردن ندارند آنوقت اصفهانی ها میخواهند آب ببینند.اصفهانی ها به سهم خود و بیشتر از سهم خود و حتی همه ی سهم خود از آب را به دیگران بخشیده اند.
مضمون نوشته‌ی من آرامش از کف رفته‌ی اصفهانی‌هاست که با دیدن آب موقتا گذری به روح و روانشان می کند‌.
مردم کنار رودخانه الکی شاد بودند. مردی مسن، قر می‌داد و می‌رقصید. مردم جوجه درست می‌کردند و تخمه میشکستند و به آب خیره میشدند.
شادی و رضایت درونی را که این روزها مثل جواهر کمیاب است, می‌شد در صورت تک تک آنها دید.
آب روان، با وجودی که با گذر از بستر خاکی، گل آلود شده بود، کله می‌زد و‌می‌رفت و به مردم لبخند می‌زد. آب با گذرش، عشق و محبت و شادی و رضایت را توی صورت هر رهگذری می‌پاشید.
در حدیثی شنیده ام که نگاه به سه چیز عبادت است: آب(دریا)، صورت مادر و کعبه.
نگاه به آب درون آدم، ناگهان شبکه‌ای از شریان منشعب را ایجاد می‌کند که به جای جای روح و بدن رسوخ می‌کند، و درون این شریان، آرامش، تفکر و رضایت جریان پیدا می‌کند.
بله این یک راه است برای آرامش.
من در سری مقالات در جستجوی آرامش، راههایی را برای رسیدن به آرامش، پیشنهاد کرده ام.

راهی برای رسیدن به آرامش:
http://farzanehfoolady.ir/?p=1922

آرامش گمشده
http://farzanehfoolady.ir/?p=1765

سفری برای آرامش
http://farzanehfoolady.ir/?p=1695

سکون و‌آرامش
http://farzanehfoolady.ir/?p=1602

دوست داشتنی برای آرامش
http://farzanehfoolady.ir/?p=1597

ذهن آگاهی برای آرامش
http://farzanehfoolady.ir/?p=1540

۳ توصیه برای آرامش
http://farzanehfoolady.ir/?p=1479

و چند مقاله‌ی دیگر در دسته‌ی مقالات دذ جستجوی آرامش

و امروز نگاه به آب پیشنهاد من است.
تاریخ اصفهان نشان می‌دهد مردم این شهر از این روش همیشه استفاده کرده‌اند. حوض‌های بزرگ و کوچک با فواره‌هایشان، در خانه‌های قدیمی و حتی جدید اصفهان موید این مطلب است.
نگاه به دریا را شاید خیلی‌ها تجربه کرده باشند. و در مدیتیشن هم به آن تاکید شده است.
امیدوارم بشر کمی از خشونت با طبیعت دست بردارد و آبی برای دیدن و نظر کردن نگه دارد.
نگاه به آب به اندازه‌ی خوردن آن، برای انسان ضروری و حیاتی است. این حقیقت امروزه که آب کمیاب شده بیشتر محسوس است. واقعیتی که فقدان آن باعث شده مردم درگیر ناراحتی‌های روحی، افسردگی، بیماری ام اس، سرطان و دیگر بیماریهایی که غیر مستقیم به آن مربوط می‌شود بشوند.

0

فرزانه فولادی

اهل ایرانم. از ایران متعلق به اصفهان. زنی هستم که همیشه تحصیل و خانواده را به کار ترجیح داده‌ام. کارهای زیادی کرده‌ام در رشته‌های متفاوت، اما فقط یک کار است که دوست دارم و ادامه خواهم داد. نوشتن.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس