داستانک چیست؟

از سری مقالات قالب‌های نوشتاری(1)

آیا شده است قلم به دست بگیرید اما ندانید در چه قالبی باید بنویسید؟
آیا تا بحال توانسته اید سبک نوشتاری خودتان را انتخاب کنید؟
من در مجموعه مقاله‌ی قالبهای نوشتاری، می‌خواهم به شما در این انتخاب کمک کنم.
در این جستار چند قسمتی سعی میکنم انواع قالبهای نوشتاری را برایتان توضیح دهم.
علت انتخاب این موضوع، سردرگمی و حیرانی کسانی‌است که قلم به دست میگیرند و تصمیم میگیرند بنویسند، اما، نمیدانند چه بنویسند، و یا وقتی که مطلبی نوشتند نمیدانند آن مطلب چیست و چه نامی می‌توان بر آن گذاشت.
و یا این سئوال برایشان پیش می‌آید که استعداد و علاقه‌شان در نوشتن کدام قالب بیشتر است؟
به همین دلیل تصمیم گرفتم طی چند یادداشت پی در پی، انواع قالبهای نوشتاری را برایتان توضیح دهم تا بر اساس علاقه و استعدادتان آن را انتخاب کنید. البته که سابقه‌ی نوشتن شما، استعداد شما و علاقه‌ی شما حرف اول را در انتخاب می‌زند اما همه‌ی صاحبان قلم معتقدند هر نویسندهای باید، قالبهای مختلفی را بیازماید تا قلم خودش را محک بزند وسرانجام در یک قالب به مهارت کامل برسد.

در مورد قالب نوشتاری دلنوشته در این لینک توضیح داده ام:

داستانک نویسی ذاتی

من آدم موجز نویسی هستم. و در این خصوصیت، چندان کنترلی روی خودم ندارم. داستانهایم را خیلی کوتاه و بدون توصیفات زیاد و یا حتی تعریف‌ها و توضیحات زیاد می‌نویسم و دوست دارم خواننده‌ی داستان‌هایم، سلول‌های خاکستری مغزش را بابت خواندن داستان‌های من به تحرک بیندازد.

به تازگی فهمیده‌ام که این یک روش در داستان‌نویسی است که خیلی از کله گنده‌های داستان‌نویسی هم از آن استفاده کرده‌اند. خوبی و بدی داستانک‌هایم بماند برای نقد منتقدها.

اما خواستم از داستانک بگویم.

راویان می‌گویند داستانک نوعی از داستان کوتاه است اما کوتاه‌تر. این نوع داستان کوتاه را درواقع جوان‌هایی که در مقابل ماکسیمالیست‌ها قیام و انقلاب کرده بودند، ابداع کردند. ماکسیمالیست‌ها یا همان رمان‌نویسان، همان‌ داستان نویسان گنده‌ای هستند که رمان‌های چندین جلدی حاوی اتفاقات زیاد و شخصیت‌های مختلف و توصیفات بسیار و با کلمات قلمبه سلمبه می‌نوشتند. مخاطبان این آثار محدود بودند و فرهیخته و اهل ادب و احترام.

در مقابل اینها، داستان نویسان جدیدی قد علم کردند و داستانهای خیلی کوتاه نوشتند که موجز ترین نوع روایت بود.ساختار بسیار ساده داشت و بی تکلف و آسان، هم، استفاده شد. یعنی مخاطبان این داستانها از طبقه‌ی فرهیخته و اشراف بیرون آمدند و به مردم عادی رسید.

می‌گویند اولین بار این داستانها را روی پاکت مواد غذایی می نوشتند. کسی که یک چیپس می‌خرید یک داستان هم می‌خواند. برای همین منتقدان این سبک به آن، ادبیات سوپرمارکتی می‌گفتند.

شعار مینیمالیست ها که منهم خیلی دوستش دارم این بود:

                                                less is more یعنی کم هم زیاده.

جالب است که بدانید آنتوان چخوف و ارنست همینگوی متعلق به این جنبش نیستند ولی افکارشان بر این سبک تاثیر زیادی دارد.یعنی برشی از زندگی در داستان چخوفی و گزارش رویداد بدون قضاوت در داستان همینگوی، در آثار مینیمالیست استفاده شده است.

ویژگیهای مینیمال چیست؟

1-طرح شفاف و ساده دارد.

2-روایت خطی دارد و از فلش بک خبری نیست.

3-شخصیت ها ساده و غیر پیچیده‌اند و یک بعدی‌اند. بیشتر تیپ هستند تا شخصیت.

4-فضاسازی و توصیف بسیار کم است، در حد نیاز.

5- شخصیت ها یک نفر یا حداقل دونفر است.

6-به جای عقل و منطق احساس را درگیر می‌کند و مفاهیم عمومی بشر مثل عشق و مرگ را مطرح می‌کند.

7-غالبا پیام مشخص و واضحی دارند.

سه ویژگی مهم داستانک اینهاست:

1⃣خلاصه‌گویی: داستانک سعی می‌کند روایتی را در کمترین واژگانِ ممکن فشرده ساخته و داستان‌های غنی و پیچیده را سریع و خلاصه تعریف کند.
2⃣ آغاز، میان و پایان: برخلاف جستار، بیشتر داستانک‌ها یک «طرح داستان» یا خط داستانی دارند، اگرچه در این مورد استثنائاتی هم وجود دارد.
3⃣پایان غافلگیرکننده: یکی از ویژگی‌های داستانک‌های موفق، ایجاد انتظارات در مخاطب و سپس از بین بردن ناگهانی آن‌ها با روندی سریع است

فلش فیکشن چیست؟

فلش فیکشن  کوتاهتر از مینیمال است. معروف است یه داستان کف دستی. یعنی می شود آن را کف دست نوشت.

این را هم بدانید که تقسیمات و تعداد کلمات در انواع داستانک و حتی خود انواع داستانک، متفاوت ذکر شده است و تا اندازه‌ای انگار، سلیقه‌ای است.

اما بطور کلی داستانک‌ها زیر دوهزار کلمه‌اند.

همین را بعضی زیر هزار کلمه می گویند.

مهم اینست که در داستانک باید مهمترین عوامل را در نظر گرفت و استفاده کرد و این عوامل عبارتند از: عنوان خوب، داشتن محتوا، و داشتن ضربه‌ی نهایی.  

اما همین هم می‌تواند کم و زیاد شود. حالا سه مورد داستانک برایتان ذکر می‌کنم که بیشتر با این مدل داستان‌ آشنا شوید.

داستانکی به نام غيبت

پيتر بيكسل

ترجمه: بهزاد کشميری پور

مردي تعريف مي کرد که چطـور مـي خواسـتند سـر بـه نيـستش کنند. چطـور بـسته بودنش و چطـور لولـه ي اسـلحه را روي شقيقه اش فشار داده بودند و فرياد مي کشیدند.

او زنده است و تعريف مي کند. ما هـم زنـده ايم و گـوش مـي دهيم.

یک فلش فیکشن: نویسنده آلن مایز

از دردی که تمام تنم را گرفته بود بیدار شدم. پرستار را دیدم که کنار تختم ایستاده است. گفت: آقای فوجیما بخت یارتان بود که از بمباران دو روز پیش هیروشیما جان سالم بدر بردید. اما حالا اینجا در امان هستید، توی بیمارستان. با صدای ضعیفی پرسیدم: الان من کجام؟ گفت : در ناکازاکی.

داستانکی که به ارنست همینگوی نسبت می‌دهند:

“For Sale:Baby Shoes, Never Worn”

برای فروش:کفش بچه، هرگز پوشیده نشده.

شما هم اگر داستانکی سراغ دارید بنویسید.

4+

فرزانه فولادی

اهل ایرانم. از ایران متعلق به اصفهان. زنی هستم که همیشه تحصیل و خانواده را به کار ترجیح داده‌ام. کارهای زیادی کرده‌ام در رشته‌های متفاوت، اما فقط یک کار است که دوست دارم و ادامه خواهم داد. نوشتن.

مطالب مرتبط

5 دیدگاه‌

  1. سی منی گفت:

    منظور از داشتن ضربه نهایی چیه ؟

    2+

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس