به بهانه‌ی تولدم

امروز روز ورود من به دنیاست.‌در چنین روزی و چنین ساعتی یعنی در اذان صبح بیست و هفتم ماه رمضان، و‌۱۹ دی ماه پا به دنیا گذاشته‌ام.
مادرم در چنین ساعتی بعد از تحمل دردی شدید، دارد استراحت می‌کند. و من در نهایت ضعف در کنارش آرمیده‌ام‌
از همان روز تجربه‌های جدید یکی یکی وارد زندگی من شده است و هنوز هم بعد از سالها هنوز چیزهای جدیدی هست که برایم تازه و بدیع باشد.
من از آن روز تابحال هر روز و هر ساعت، و‌گاهی حتی هر دقیقه، با چیزهای جدید آشنا شده‌ام. تجربه‌های جدید و بدیع داشته‌ام و هنوز هم دارم.
چشمان من در این سالها با معجزات زیادی در زندگی آشنا شده است، معجزاتی مثل به دنیا آمدن فرزندانم.
در این سالها، من جستجوگر، همیشه به دنبال تجربه‌های جدید بوده‌ام، و این نیاز بدون پاسخ نمانده است. هر بار دنیای جدیدی به روی من باز شده است. دنیایی که لمس لحظه لحظه‌اش، صرف نظر از سختی و آسانی، شیرین، دلچسب و به یادماندنی بوده.
این معجزه‌ از قدرت خداوند است که چنین ابداع و نوآوری را هر لحظه و هرروز در جهان هستی به نمایش می‌گذارد. و‌برای هر انسانی، تجاربی جداگانه و مخصوص به خودش فراهم می‌کند.
کل یوم هو فی شان.
خداوند هرروز به کاری مشغول است.
الان که این کلمات دارند قطار می‌شوند من بر فراز بیابانها و کوهها و بالاتر از ابرها در حرکت‌ام.
در این مکان یعنی در آسمان، زمین با همه‌ی گستردگی بسیار کوچک و‌ناچیز است.
آدم‌ها و‌مشکلاتشان، شادی ها و‌غم‌هایشان، مثل خودشان نا دیدنی هستند. انسانی از این بالا پیدا نیست. حتی یک نقطه هم نیست.
من از سفری چند روزه برمی‌گردم.
دارم از سفری برمی‌گردم، که مرا دوباره زنده کرده‌است، این سفر گرچه بارها و بارها تکرار شده اما، هربار مرا احیا کرده است.
اکنون، سفر به پایان رسیده، با همه‌ی خوشی‌ها و سختی‌هایش.
سفر اصلی من اما، از چنین روزی شروع شده و معلوم نیست کی به پایان می‌رسد. شاید همین الان و شاید سالهای دیگر.
اما وقتی سفر منهم به پایان برسد، یک نقطه‌ی دیگر، که خیلی هم پیدا نیست, از روی زمین پاک می‌شود و بعدش ‌نقطه‌های جدیدی می‌آیند.
حالا من، نه به آغاز زندگی‌ام کاری دارم و روز تولدم، و نه به پایان آن فکر می‌کنم.
زندگی من، الان، همین جا، و حالاست.
سعی می‌کنم زندگی کنم، شادی کنم، لذت ببرم، تجربه کنم، چیزهای جدیدی کشف کنم، سفر کنم و بندگی کنم.
خدایا از اینکه کل زندگی مرا در این ساعات به من نشان دادی بی اندازه ممنونم.

2+

فرزانه فولادی

اهل ایرانم. از ایران متعلق به اصفهان. زنی هستم که همیشه تحصیل و خانواده را به کار ترجیح داده‌ام. کارهای زیادی کرده‌ام در رشته‌های متفاوت، اما فقط یک کار است که دوست دارم و ادامه خواهم داد. نوشتن.

مطالب مرتبط

5 دیدگاه‌

  1. چه دلنوشته تاثرانگیزی.

    0
  2. وحید گفت:

    تولدتون مبارک

    0
  3. مهدیه گفت:

    چقدر قشنگ بود 😍😍

    0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس