سکوت در گفتگو

درمورد سکوت کردن در جمعی که در حال گفتگو هستند چه نظری دارید؟ آیا ترجیح می دهید در گفتگو شرکت کنید یا ساکت بمانید و گوش دهید؟

شاید شما هم به این نتیجه رسیده باشید که سکوت و عدم شرکت در گفتگوی یک جمع،  باعث می شود در بین آنها دیده نشوید. برای من که این اتفاق بارها و بارها افتاده است که با سکوت کردن و شرکت نکردن در بحث، بین جمعی که مشغول گفتگو بوده اند حالا چه در فضای مجازی و چه در ارتباطات حضوری، دیگران حضورم را احساس نکرده اند و حتی گاهی وقتی میان اظهار نظرهایشان منهم اظهار نظری کرده ام یا اصلا دیده نشده و یا توسط عده ای خاص و محدود دیده شده که البته دقت بیشتری دارند ویا شناختی نسبی از من داشته اند.

این قضیه مرا یاد داستان نویسندگانی می اندازد که می نویسند و نوشته شان با اقبال مواجه نمی شود وبجز اندکی آدم های اهل مطالعه کسی تحویلشان نمی گیرد. و شاید حتی تا بعد از مرگشان هم کسی سراغ نوشته هایشان نرود. و اگر هم روزی مطرح شوند و آثارشان خوانده شود، بخاطر دقت نظرهمان عده ی معدودی است که می خوانند و می شنوند و دقت می کنند.

برمی گردم به همان سکوت در جمع. سکوتی که شاید باعث دقت نظرهم بشود.

حتما دیده اید که در یک جمع در حال گفتگو، عده ای هستند که دائم حرف می زنند. و عده ای هم کمی حرف می زنند و کمی گوش می دهند و عده ای فقط گوش می دهند؟

ازبین این سه دسته، کدامیک فرصت تجزیه و تحلیل بهتری از مسائل دارند؟ و کدامیک حرفهای منطقی تری می زنند؟ حداقل می توان گفت آنها که مدام حرف می زنند فرصتی برای شنیدن نظرات دیگران ندارند و  تنها بر اطلاعات و داده های قبلیشان متمرکزند. و از آن استفاده می کنند . و براساس همان ها هم سخن می گویند. بنابراین نظرات جدید در جمع حاضر را نمی شنوند. این مسئله باعث می شود از مسیر بحث و تبادل نظر فاصله بگیرند وحتی نتیجه گیریهای غلط و دور از مسیر بحث انجام دهند. و  حتی به خودخواهی و پرگویی هم آلوده شوند.

اما در مقابل، کسانی که سکوت می کنند و صحبتهای دیگران را گوش می دهند. تجزیه و تحلیل می کنند و در مسیر بحث قرار می گیرند خیلی منطقی تر سیر گفتگو را پیش می برند.

آدمی را تصور کنید که چشم هایش را ببندد و فقط حرف بزند. البته گوش ها هم بسته می شود. وباید اعتراف کرد که با گوش و چشم بسته و دهان باز وقتی ذهن هیچ ورودی ندارد و فقط خروجی دارد نمی شود انتظار کلام منطقی و مفیدی داشت. در جریان بحث هم، دسته ی اول گوش هایشان رابسته اند اما چشم بصیرتشان یعنی همان قدرت تشخیص را هم از دست داده اند.

البته که سکوت کامل هم چندان جالب نیست گرچه می تواند هم باشد. کسی که در یک گفتگوی جمعی ساکت می شود می تواند دو رویکرد ذهنی داشته باشد.

چنین شخصی ممکن است توانایی شرکت در بحث رانداشته باشد و یا علاقه و انگیزه ی لازم را. بنابراین خودش را درگیر نمی کند و یا به هر دلیل دیگری خاموش می ماند. چنین کسی از بحث، البته استفاده می کند . مثل هر فرایند دیگری که می شنود یا می بیند. والبته بسته به میزان علاقه و استعدادش از مسیر گفتگو، برداشت می کند.در عین حال ممکن است چنین شخصی به قصد مطالعه ی طرف مقابل و تجزیه و تحلیل دیدگاههای او سکوت کرده باشد.و البته چنین سکوتی ارزشمندتر است.

سئوال اینجاست که کدام یک از افراد سه دسته ی اخیر بیشترین استفاده را از این گفتگو می برند؟

گروه اول که تنها براساس داشته های ذهنی قبلی صحبتی کرده اند و بدون گوش کردن به نظرات دیگران از اظهار نظرشان خشنودند. و شاید تنها نقطه ی مبهم در ذهنشان این باشد که فلانی در بحث مخالفت کرد در حالیکه اصلا به خاطر ندارد که مخالفتش از چه نوعی است؟

یا گروه دوم که سکوت می کنند گوش می دهند تجزیه و تحلیل می کنند. نظرات را کنار هم می گذارند در موردش فکر می کنند و سپس نظر خودشان را می گویند؟

و یا گروه سوم که در تمام مدت سکوت می کنند و گوش می دهند و مثل یک ضبط صوت همه چیز را ضبط می کنند. تچزیه و تحلیل ذهنی انجام می دهند و برای خودشان به نتیجه هم می رسند. اما نتیجه گیریشان را با بقیه در میان نمی گذارند. انگیزه شان برای در میان نگذاشتن می تواند از عدم اعتماد به نفس باشد و یا از اینکه نخواهند نظر غیر کارشناسی بدهند.

فکر می کنم هر کسی این را تایید کند که سکوت حتی در گفتگو لازم است.  نظر شما چیست؟

سکوت لازم است اما به شرطی که سکوتی فعال باشد و نه منفعل. سکوت منفعل به معنای سکوتی که سازنده نیست. مانند سکوتی که هنگام دیدن تبلیغات تلوزیونی می کنیم و یا هر برنامه ی بی محتوای دیگری.

سکوتی که خالی از تفکر منطقی است و یا هر انگیزه ای برای بهتر شدن .

اما سکوت فعال سکوتی است که طی آن فرآیند تفکر منطقی شکل می گیرد. ذهن تجزیه و تحلیل و نتیجه می گیرد. حالا خواه آن نتیجه را بیان کند یا نکند.

در واقع این نکته جالب است که بدانیم سکوت در گفتگو نشانه ی اعتماد به نفس هم هست.کسی که در گفتگو به خودش اطمینان دارد با تأنی و آرامش اطلاعاتی را که در رابطه با موضوع بحث هست، از صحبتهای طرف مقابل می گیرد و به نقاط ضعف و قوت او پی می برد و بر اساس آن می تواند پاسخ صحیح تر و منطقی تری ارائه بدهد.

درحین یک گفتگو و مذاکره سکوت می تواند کمک زیادی به فرد مسکوت بکند. مطالعه در رفتار و سخنان طرف مقابل از منافع آن است. زبان بدن طرف مقابل هم می تواند بررسی شود و همه ی این تجزیه و تحلیل ها با سکوت به جا ممکن است.

و بطور کلی سکوت خود یک تکنیک است و می تواند مسیر مذاکره و گفتگو را به سمت فرد ساکت سوق دهد.

6+

فرزانه فولادی

اهل ایرانم. از ایران متعلق به اصفهان. زنی هستم که همیشه تحصیل و خانواده را به کار ترجیح داده‌ام. کارهای زیادی کرده‌ام در رشته‌های متفاوت، اما فقط یک کار است که دوست دارم و ادامه خواهم داد. نوشتن.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس