شارژ باتری ۱۰۰%
شارژ باتری ۱۰۰درصد
ازخانه بیرون می زند. دیرش شده خودش را به ایستگاه اتوبوس می رساند. صفی ممتد از مسافران تشکیل شده که یکی یکی سوار میشوند. نوبت به او نرسیده اتوبوس پر می شود.دوسه نفری هم هول می زنند و سوار می شوند. صف به او نرسیده در اتوبوس درحالیکه دونفر خودشان را از لای در به داخل می کشند بسته می شود. صدای همه در می آید. همه ی پیاده ها انتظار دارند اتوبوس بماند و آنها را هم ببرد. او پایی به زمین می کوبد. حالا باید بیست دقیقه دیگر هم بایستد. شارژ %۹۵
از صف خارج می شود و در امتداد خیابان اول تند راه می رود و هربار به پشت سرش نگاه می کند که تاکسی بیاید و سوار شود. اما تاکسی ها وسط مسیرشان توقف نمی کنند. حرکت تندش به دو تبدیل می شود. تا انتهای خیابان می دود و سر چهارراهی که ایستگاه تاکسی هاست می ایستد. تاکسی ها می ایستند و سریع پر می شوند. چند تایی هم ایستاده اند و منتظر مسافرند. اول مقصد را با ایستاده ها چک می کند. نمی خورد. سراغ آنها می رود که زود پر می شوند. اینجا دیگر از فن دستگیره یابی استفاده می کند. جلو می رود وتا تاکسی کاملا توقف نکرده دستگیره ی در را می گیرد و همراه تاکسی تا توقف کامل راه می رود و به محض ایستادن در راباز می کند و سوار می شود. اولین دستگیره یابی ناکام است . اشتباه سوار شده. مقصد خط جای دیگری است. شارژ %۹۰ درصد.
اما تاکسی دوم درست است. با رضایت توی صندلی فرو می رود وقتی مطمئن می شود. شارژ ۹۳%
به محل کار که می رسد خیلی نرم و سریع از روبروی نگهبانی رد می شود . کارت را توی دستگاه می کشد. دستگاه روی ۸ و بیست دقیقه ناله می کند: خوش آمدید. شارژ ۹۰%
سوار آسانسور که می شود از بخت بد مسئول حسابدار را می بیند. لبخندی بزور می زند و او بدون لبخند با نگاهی معنی دار جواب می دهد. دلش می ریزد. ماه گذشته یک روز مرخصی بابت دیر آمدنهایش هدیه از او گرفته بود شارژ ۸۵%
گذر زمان را نمی فهمد از بس که کار دارد . همزمان کار چند نفر را راه می اندازد. شارژ ۸۰% .
اما وقتی انرژی اش هدف قرار می گیرد که یک ارباب رجوع به روند کارش اعتراض دارد و اول با صدای کم و بعد فزاینده تا فریاد اعتراض خودش را اعلام می کند. و او فقط می لرزد. و کار را سریع تر انجام می دهد تا شرش کم شود. شارژ ۵۰%
در تمام این مدت دائم ماسک اش را محکم می کند و هربار دستهایش را الکلی و با خودش فکر می کند” فایده ای که نداره اینا تو حلق منن بخوام کرونا بگیرم می گیرم”شارژ ۴۰%
وقتی سرش کمی خلوت می شود برای خوردن چایی به آبدارخانه می رودو دوستش هم آنجاست. بعد از حرف از آمار کرونا دوستش حرف از لباسی که خریده می زند و مدلش و اینکه از کجا خریده و قیمت مناسبش و قرار می گذارند او هم برای خرید برود. بعد هم درباره ی یک فیلم که شب قبل دیده اند صحبت می کنند وبالاخره از هم کنده می شوند که دوباره سر کارشان برگردند. شارژ ۴۵%
به خودش که می آید و ساعت را نگاه می کند خوشحال می شود که وقت برگشتن است. شارژ ۴۸%
در موقع برگشتن به خانه هیچوقت عجله نمی کند گرچه می داند باید به محض رسیدن غذا را آماده کند. اما به اندازه کافی وقت دارد . البته اگر نوع غذا را طوری انتخاب کند که در این وقت بگنجد. شلوغی اتوبوس و فشارها و غرو لند های هم مسیری ها خسته اش می کند. شارژ ۴۲%
به کوچه که می رسد تلفن اش زنگ می زند. یکی از دوستانش بعد از سلام و علیک از بدی حالش می نالد. با شوهرش حرفش شده و دعوا کرده اند. او قهر کرده و به خانه ی مادرش رفته و هرچه صبر کرده شوهرش دنبالش نیامده . حالا می ترسد که او سبه سراغ زن دیگری برود. نمی داند چه بگوید. که بتواند کمکش کند. فقط کمی همدلی می کند. و آرزو می کند مشکل او حل شود. شارژ ۳۰%
تا این مکالمه به پایان برسد غذا پخته شده و عطرش توی فضا پیچیده است. آن را می چشد بد نیست. شارژ ۳۲%
تلوزیون را روشن می کند و صبر می کند تا شوهرش برسد. اخبار از بورکینا فاسو و سیل آن وتعداد کشته ها و از نیکاراکوئه و تعداد مرگ گرسنگانش و تعداد سرهایی که داعش در سوریه بریده است و زلزله ی ۵ ریشتری که در یکی از مناطق خودمان خانه ها را ویران کرده است اما خوشبختانه تلفات نداده است و…. می گوید. شارژ ۲۰%
زنگ به صدا در می آید و وقتی در راباز می کند پیکر مردی نیمه خم در آستانه ی در ظاهر می شود. ماسکش رها است و اخم هایش فشرده. سرش کج و دهانش خشکیده است و کف کرده. کیف را از دستش می گیرد و با چشمان گرد شده می پرسد: چیزی شده ؟ چرا این حالی؟
جواب می دهد: میگم حالا. کتش را هم دست او می دهد شلوارش را هم در می آورد و یکراست برای مدتی توی دستشویی گم می شود.شارژ ۱۵%
بعد از بیرون آمدن می گوید به خاطر ناراحتی معده نمی تواند چیزی بخورد. و وقتی علت را از او جویا می شود چون می داند بدی حال جسمش، عصبی است،شوهرش قصه ای ردیف می کند از چک برگشتی و بانک و صف و جریمه ی ماشین و تصادف و دعوا و تماس طلبکار و فهمیدن اینکه دوستش که با او بوده کرونا داشته و…. شارژ ۱۰%
کاری نمی شود کرد حتی گرفتن فاصله. شوهرش گرسنه توی تخت رها می شود و خودش به زور لقمه ای از گلو پایین می دهد. بدون آنکه مزه ی غذا را بفهمد. شارژ فقط ۸% . باتری شما رو به اتمام است. لطفا خود را به شارژر وصل کنید.
چه می تواند بکند. هیچ کار نه برای شوهرش و مشکلات او . نه برای دوستش. نه برای نیکاراگوئه و قربانیان داعش و زلزله. و نه برای کرونایی که شاید مبتلا شوند.
وضویش را می گیرد و نماز را می خواند و پس از نماز بجای فرارکردن، می نشیند.لحظاتی به چیزی فکر نمی کند. تسبیح را در دستانش لمس می کند. دور انگشتانش می پیچد و باز می کند.به یاد خودش می افتد و کسی که حرفهایش را می شنود و گوش می دهد. اشک هایش جاری می شود. شروع می کند و حرف می زند. مدتی طول می کشد. آخرش به دعا می رسد. کاری که می تواند بکند. برای همه دعا می کند. شوهرش. دوستش. مریض ها. بدهکاران. همه ی مردم. آه می کشد. شارژ ۱۰۰ %