سفر دخترونه(۶)

اول بگم که پیشنهاد از بالا رسیده اسم یادداشتم عوض بشه. حالا به نظرتون اسم جدید چطوره؟ سفر دخترونه.

دوم اینکه دوروبر ما پر از معجزه ست، اما بعضی از معجزات چنان شگفت انگیزن که آدم را یک دور دور جهان هستی می‌ چرخونن و‌برمیگردونن و پرت میکنن تو دل خدا، یا توی همه‌ی کهکشانای آسمون میچرخونن و از شگفتی گیجت می کنن.
جزیره هرمز بدون شک، از معجزات شگفت انگیز خداست که باید اون رو‌حتما دید. و البته اون رو از نابودی حفظ کرد و البته که در نابود کردنش مثل بقیه جاها و کارها بسیار عجله داریم، و مهارت شگفتی هم داریم.
صبح زود شش تا از بین ۱۶ نفر که حاضر بودند برای طبیعت گردی هزینه و‌وقت بذارن پاشدیم. خونمون نزدیک اسکله‌ست، پیاده رفتیم و قبل و بعد از ما هم خیلی‌ها اومده بودن.‌ یعنی که شلوغ بود.
بلیط رو نفری ۱۰۵ هزارتومن خریدیم. دوست داشتم سوار قایقهای روباز بشم ولی قایق اتوبوسی بود و‌سربسته و از پنجره‌های بغل فقط می‌شد قسمتی از دریا رو دید.
جای ما هم افتاد دو‌ردیف جلو، بنابراین فقط همسفر بامزه‌مون که خودش یه پا استندآپ کمدینه، سرمون رو تا رسیدن گرم کرد. برگه‌ی ایمنی که کارهای موقع غرق شدن قایق رو‌نشون می‌داد برامون خوند و‌ترجمه کرد. البته به روش خودش مثلا ریلایز در ترجمه‌ش می‌شد لیز خوردن به طرف قایق.‌
ایشون خیلی از کشورهای اروپایی رو سفر کرده و آمریکا هم شیش هفت ماه برای زایمان دخترش اقامت داشته. دست و پاشکسته انگلیسی میدونه ولی یه کم از خودش ابتکار و خلاقیت بخرج میده و‌ فارسی رو از انگلیسی محکم، می کشه بیرون.
ساعت هشت بعد از ۴۵ دقیقه سفر روی آب، رسیدیم هرمز.
بیرون اسکله موتور و‌ ون همو ن جا آماده ایستاده بود. از خود محلی ها.
راهنمامون به ما می‌گفت خاله و مثل شاگردهای کلاس اول‌ ترسون و لرزون به من التماس کرد که: خاله، بگو اینا زود بیان سوار بشن که به همه جا برسیم.
یک ملیون و پونصد با ما طی کرد برای سه ساعت باضافه‌ی چهل و پنج دقیقه وقت اضافه
سوارشدیم پشت موتور. شش نفر. سفر قبل با ون رفته بودیم و‌من دلم می‌خواست با ماشین روباز بریم و هوا بخوریم.
دره‌ی رنگین کمان اولین جایی بود که بازدید کردیم. دو طرف دره کوههای کم ارتفاعی هست که واقعا از هفت رنگ مختلف خاک و سنگ یا ظایدم بیشتر تشکیل شده سبز قرمز آبی سفید و…
مرد راهنما همان جا زمین را با کلیدش کمی سوراخ کرد و چند تکه سنگ درآورد. سنگهایی که از تکه‌های رنگی سبز و قرمز و مشکی و..‌ بهم چسبیده درست شده بود.گفت این سنگ مهربانیه. توی مشتتون بگیرید تا انرژی های منفی دفع بشه. به من یک تکه داد داد که به بغل دستی مصر و حریصم از من قاپید.
بعد کمی جلوتر بهش گفتم دیگه از اینکارا نکن. شما تو این جزیره روی طلا خوابیدین. بخواین اینطوری بدین بره دیگه محیط زیستی براتون نمیمونه.
محل بعدی الهه‌ی نمکی بود.
کوهی به شکل و شمایل یک الهه‌ی سفید جامه که دستانش را باز کرده و دامانش برای همه گشوده بود.
کوههایی از جنس نمک متبلور.
اسمهایی که براتون میذارم رو میتونین سرچ‌کنین و اطلاعات بیشتری درباره‌ش کسب کنین.
هرمز نقطه به نقطه ش لوکیشن عکسه و کلی عکس هنری میشه گرفت. منم که عاشق عکس گرفتن هستم.
غار نمکی که میگن برای دفع انرژی های منفی و‌جذب انرژی های مثبت عالیه. من توی غار یه کم رفتم جلوتر. با چراغ مبایل. باید خم می.شدی تا سرت به سقف نخوره و بتونی جلو‌بری. سقف غار از جنس نمکه. یادمه دفعه.ی قبل قندیل هم داشت، که شاید برای یادگاری کندند.
یه اتفاق خیلی بد که در مناطق دیدنی هرمز افتاده اینه که دو طرف مسیرهای منتهی به این آثار طبیعی بندرخت بستن و پیرهن و تمبانهای چینی رو برای فروش آویزون کردن. وسط هر ده تاش یه غرفه‌ی صنایع دستی که صدف و خاک رنگی و چیزهای دیگه ی هرمز رو‌میفروشن قرار داشت. یعنی اینجا هم که نرفتیم بازار، بازار اومد سراغمون.
این بی سلیقگی در مدیریت، نه تنها قیافه‌ی محیط زیست بکر و زیبای اونجا رو‌خراب کرده ، بلکه باعث آلودگی محیط زیست هم شده. همینطور انرژی مثبت و تمرکز توریست ها رو از محیط زیست سمت کالاهای کشور دوست و برادر، چین پرت کرده.
خلاصه که کارشون خیلی زشته. یه کشور،سرمایه‌ی ملی ژئوپارک داشته باشه و اینطوری خرابش کنه.
و جالب اینکه خانم ها هم چنان خرید می‌کردند. پیرهن و‌تمون چینی.
نمیدونم‌ چین چیکار کرده که اینقدر پیش همه عزیزه…..

قصه ی هرمز ادامه داره….

5+

مطالب مرتبط

2 دیدگاه‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس