میان اینهمه مشکل، چقدر نوشتم؟
مشکل باشد یا نباشد، گرفتاریها زیاد باشد یا نباشد، فراغت و آسایش و صندلی کنار پنجرهی رو به دریا، باشد یا نباشد، فرصت حتی پنج دقیقه نوشتن باشد یا نباشد، گاهی
نمیشود نوشت.
ابر و باد ومه وخورشید و فلک، دست در دست هم، نمیگذارند بنویسی.
اینطور وقتها چه باید کرد؟
نزدیک دوماه است که مهمان دارم. مهمانی که بچهی یکساله دارد. بچه به من وابسته شده و تا بیدار است پیش من است. بودنش تمام لذت دنیاست، اما وقت نمیکنم حتی، موهایم را شانه کنم.
بچه در این دو ماه چهار بار مریض شده، خودش جدا و مادرش جدا، وتبهای چهل درجه، با دردسرهایش.
این غیر از ناراحتی روانی ودلیاست که درگیر است.
در این مدت، آیا نتوانستم بنویسم؟
آیا اگر تنها بودم بیشتر مینوشتم؟
سوال اول جوابش مثبت است چون نوشتن به من انگیزه و امید میدهد.
اگر روزی به پایان برسد و ننویسم، آن روز افسردهترین آدم دنیا میشوم.
چنین روزهایی هم البته در این دوماه بود، ولی در اینمدت، به همان مقدار که توان داشتم نوشتم. گاهی با یک داستانک چند جملهای و گاهی با یادداشتی در سایتم.
سعی کردم، کانالم را با حداقل روزی دوتا پست شارژ کنم.
حالا کهدوماه گذشته به این فکر می کنم که اگر این مشکلات نبود آیا اینقدر مینوشتم؟
شاید نه؟ مشکلات مرا برای نوشتن، سمجتر و لجباز تر کرد.
اگر تنها بودم شاید کار کتابم را تمام میکردم، یا طرح داستانهایی را که داشتم مینوشتم، اما شاید هرروز خودم را ملزم به نوشتن نمیدانستم.
نداشتن فرصت، فرصتها را برایم غنیمت کرد.
این تجربهی دوماههی من بود، گفتم بگویم شاید برای شما مفید باشد.
و نویسنده کسیست که نمیتواند ننویسد.
درود به شما.
مشکلات زندگی رو پلی کنید برای موفقیتتون.
گاهی وقت دزدی بین مشکلات، و پرداختن به علاقهمون بازدهی بیشتری ایجاد میکنه تا اینکه تمام روز در اختیار خودمون باشیم.
مشکلات مرا برای نوشتن سمجتر کرد. این جمله عالیه.
دقیقا همینطوره
سلام شما با این نوشته هایتان همه را درس می دهید بسیار برایم جالب بود که وقتی درگیر همه کارها هستی کار اصلی خودت را در آنها جای دهی بسیار عالی
ممنون دوست عریزم