از چه نمی‌نویسم؟

از چه چیز نمی‌نویسم؟
به چه چیز فکر نمی‌کنم؟
آیا می‌شود فکر نکرد؟
آیا می‌ شود ننوشت؟
آیا از آنچه دوست نداریم می‌توان دوری کرد؟ آیا می‌توان از آن ننوشت؟

چیزهای زیادی است که نمی‌خواهم از آنها بنویسم. و در مورد بعضی از آنها، حتی نمی‌خواهم فکر کنم.

من سوار بر کشتی شناور در دریای طوفانی و متلاطمی هستم، که می‌خواهم آرامش را هم تجربه کنم.‌

من در جستجوی آرامشم و از آنچه مرا به آن برساند می‌نویسم.

شما از چه می‌نویسید؟
مطالب زیادی هست که نمی‌خواهم از آنها بنویسم.
یکی از این موضوعات جنگ است، جنگ به هر صورت آن، برای من یک کابوس است. کابوسی که در آن انسانها با هم گلاویز می‌شوند. چشم‌های خود را بروی آدمیت می‌بندند و کورکورانه در سیاهی پیش می‌روند.
جنگ منفورترین مفهوم این عالم است و هرچه تمدن پیشرفت می‌کند و دنیا مدرن‌تر می‌شود چهره‌ی جنگ خبیث‌تر و شیطانی‌تر می‌‌شود.
جنگ وسیله‌ای است برای رسیدن قدرت‌طلبان به قدرت بیشتر و استفاده‌ی آنها از مردم بی‌گناه برای منافع خودشان‌.
حتی حاضر نیستم بیشتر از این درباره‌اش بنویسم.
از نامردی نمی‌نویسم، از دروغ و دورویی، از اینکه در ظاهر کسی باشی و در باطن کسی دیگر.
از تزویر و‌حیله و‌نیرنگ نمی‌نویسم، از نقشه کشیدن برای تصاحب ادم‌ها یا اشیاء، از نفاق نمی‌نویسم.
تعریف از خود نباشد اصلا با آن آشنا هم نیستم.
از فقر نمی‌نویسم زیرا همه‌ی زندگی‌ها را زیرورو می‌کند. از عواقب فقر، از جهل از اعتیاد و بقیه‌ی عوارض فقر.
از بیماری و دردهای لاعلاج نمی‌نویسم که ناگهان زندگی را برباد می‌دهد.
از دردهای خانمان‌سوز که عزیزان آدم را جلوی چشم، آب می‌کند. یا هستی آدم را می‌سوزاند.
من از اینها و خیلی چیزهای دیگر نمی‌نویسم. چون فکر می‌کنم برای رسیدن به آرامش نباید به آنها پرداخت، حداقل به تفصیل نه، و شاید به اشارتی.
باید از سختی‌ها گذشت و به لحظات خوش زندگی بیشتر پرداخت.
البته که سخن گفتن از رنج‌های گذشته، که در دل انسانها رسوب کرده‌است درد آن را التیام می‌دهد و رنج و آلام آن را کمتر می کند و در آن‌میانه تجربه‌ای هم استخراج شود، اما زخم این دردها هرگز بطور کامل خاموش نمی‌شود و شاید هر از چند گاهی دوباره زبانه کشد.
من از رنج‌ها و دردها کمتر می نویسم چون زخمی آنها هستیم‌. و با نوشتن آنها دوباره زخم‌ها تازه می‌شود.
برای رسیدن به آرامش، حتی اگر از آنها بنویسم برای دور انداختن آنها از ذهن است و نه برای کاری دیگر.
شما چطور؟

0

فرزانه فولادی

اهل ایرانم. از ایران متعلق به اصفهان. زنی هستم که همیشه تحصیل و خانواده را به کار ترجیح داده‌ام. کارهای زیادی کرده‌ام در رشته‌های متفاوت، اما فقط یک کار است که دوست دارم و ادامه خواهم داد. نوشتن.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فارسی سازی پوسته توسط: همیار وردپرس