گندم زار
مثل تشنه ای در میان بیابان
مثل گم شده در میان جنگل سیاه
مثل یک خواب پریشان
مثل کودک مادر گم کرده
سرگردان
حیران
مثل یک نی نالان
مثل ضجه ی باران
مثل غم
غمی که نشسته بر جان
مثل یک خواب عمیق
که نمی شود از آن بیرون شد
مثل یک جغد بر فراز درخت پوسیده
پر از شکایت و دادخواست و طلبکار
این منم دورافتاده از
از خودم، از نیستان ، از گندم زار
3+
خیلی خوب بود. زیبا. ساده و صمیمی.🌹🌹
لطف دارید ممنون