تکرار

گوشی را می گذارد سرجایش با دستهای لرزان. بغض در گلو دارد. فرو می بردش. اشک در چشمش اذن فرود می طلبد. اما اجازه اش را صادر نمی کند. ” اشکالی نداره. جوونه و...